yadgareomr



[قصه إساف و نائلهrlm;]


<<ابو منذر هشام>>، پسر <<محمد>> گويد: حديث كرد <<كلبى>> از <<ابو صالح>>، از پسر <<عباس>> كه

<<إساف>> و <<نائله>> [مرد و زنى بودند] (مردى از قبيله <<جرهم>> كه به او <<إساف>> پسر <<يعلى>> میگفتند، و <<نائله>> دختر <<زيد>> از <<جرهم>>). <<إساف>> در سرزمين <<يمن>> به <<نائله>> عشق میورزيد، پس به <<مكة>> براى گزاردن حج روى آوردند، و <<إساف>> و <<نائله>> درونrlm; خانه رفتند و غفلتي از مردم و خلوتي در <<كعبه>> يافتند، پس درون خانه <<إساف>> با <<نائله>> فسق ورزيد پس آن دو مسخ شدند. مردمان صبحگاه آن دو را مسخ شده يافتند [پس آن دو را از خانه بدر آوردند] و آنها را در جايى كه پرستشگاه آنان شد نهادند، و <<خزاعة>> و قريش و هر كه بعدها از عربها حج خانه میگزارد آن دو را به پرستش گرفتند.

ترجمه کتاب االأصنام. ابن الکلبی (م. 204 ه.ق.). ص 105.


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

اسبِ بدونِ باند ؛ زرد گل سنگ خلاصه کتاب شناخت محیط زیست بنفشه برخوردار اداره کتابخانه های عمومی شهرستان بهارستان منتظران مهدی فاطمه (عج) گروه آموزشی آیلتسر کینگ فایل مشق می کنم تو را ... مطالب اینترنتی سکوی چهارم